- ب ب +

دربارة قافیه

قافیة یک شعر، بخش مهمی از موسیقی کناری در شعر است که هم به تنهایی و هم در کنار دیگر بخش‌های آوایی کلام، نقش مهمی در ارزش بخشیدن به شعر دارد. بررسی قافیة شعر، چه در سطح حروف قافیه و چه در سطح کلمات قافیه، تا حد زیادی می‌تواند توانایی و قدرت خلاقیت شاعر را در هنر شعر بیان کند.
 در کناره‌های هر بیت واژگانی قرار دارد که در اصطلاح به آن‌ها «صدر و عَجُز» می‌گویند. واژگان پایانی شعر، عجز، نقش برجسته‌ای در به هم پیوستن مصراع‌ها و دسته‌بندی آن‌ها به صورت بندها بر عهده دارد؛ یعنی در عین وحدت بخشیدن به ساختمان شعر، به هر بیت استقلال کامل می‌بخشد و موسیقی آن را به کمال می‌رساند. این کلمات را در اصطلاح، قافیه و ردیف و به لحاظ موسیقی شعر، موسیقی کناری می‌نامند. البته گاه ردیف‌های آغازین و قافیه‌های میانی نیز در شعر شاعران مشاهده می‌شود که غنای موسیقی را مضاعف می‌کند.
 
«قافیه که آن را در فارسی «پساوند» می‌گوییم، در اصل لغت به معنای از پس رونده و از پس درآینده و در اصطلاح شاعران، کلمات آخر ابیات است که آخرین حرف اصلی آن‌ها یکی است به این شرط که کلمات عیناً تکرار نشده باشد» (کامران،42:1383)؛ مثل دو کلمة «بگشای» و «بنمای» در بیت زیر:
خداوندا در توفیق بگشای
نظامی را ره تحقیق بنمای
(نظامی، 1376: 1/124)
 
«همیشه هوشیاران و اهل نظر، قافیه را به عنوان یک نیروی خارجی که به کمک شعر می‌آید، می‌شناخته‌اند و بر اثر تحولات و دگرگونی‌هایی که در افکار ناقدان و اهل شعر از چندین قرن پیش از این راه یافته است، موضوع قافیه و حدود رابطة آن با ماهیت شعر بسیار مورد نظر قرار گرفته است» (شفیعی کدکنی، 1370: 163). قافیه به دلیل جایگاه خاصی که در شعر دارد، در موسیقی شعر نیز مؤثر است و انتخاب آن‌ چه از لحاظ آوایی و چه از جهت معنایی می‌تواند در ارزش بخشیدن به شعر مؤثر باشد. صامت‌ها و مصوت‌های موجود در قافیه به خصوص در هجای قافیه و نیز میزان واج‌های مشترک میان دو کلمة قافیه می‌تواند در تقویت موسیقی شعر و در نتیجه احساس لذت بیشتر خواننده مؤثر باشد. زیرا خواننده منتظر است بیت با آهنگی خاص به پایان رسد. تشخص دادن به کلمات هر بیت نیز از جمله خواص قافیه است و قالب‌های مختلف شعری نیز بیشتر به وسیلة جایگاه قرار گرفتن قافیه در آن‌ها از یکدیگر متمایز می‌شوند (شفیعی کدکنی، 1370: 62 و آقاحسینی؛ احمدی، 1388: 30).
 
   در اوزان دوری که از خوش‌آهنگ‌ترین اوزان شعری است و قسمت اعظم زایایی عروض فارسی بر عهدة آن‌هاست، شعر دارای قافیة درونی می‌شود. از عنصر قافیه به عنوان مهم‌ترین رکن وزن دوری یاد می‌شود و در این اوزان بهتر می‌توان ارزش قافیه را در زیبایی شعر فارسی احساس کرد.
 
   از آنجا که قافیه در شعر هجایی پیش از اسلام نقش چندانی نداشته است و نخست علم قافیه به زبان عربی و برای شعر عربی وضع و تدوین شده و سپس از زبان عربی به زبان فارسی وارد شده، مصطلحات این علم نیز از فرهنگ و زبان عربی اقتباس شده است. همچنین این امر سبب شده است در زبان فارسی، خط عربی در موضع قافیه برای شاعران امکان تفنن و هنرنمایی‌های متعدد را فراهم کند (زیپولی، 1383: 109). به همین سبب، بسیاری از شاعران ایرانی بعد از اسلام، هنگامی که در تنگنای یافتن قافیه‌ای مناسب در شعر قرار می‌گرفتند و واژه‌ای فارسی در موضع قافیة مورد نظرشان به خصوص در قصیده یا مثنوی گویی یافت نمی‌شد، از واژگان زبان عربی و خط عربی کمک می‌گرفتند. هر چند شاعران گذشتة ما اعتقاد داشته‌اند هر واژه‌ای را نمی‌توان در شعر وارد کرد و در انتخاب واژه به استواری لفظ و قدرت واژه در بیان معنا اهمیت داده‌اند اما بوده‌اند شاعران توانایی نظیر فردوسی یا نظامی که در رعایت زبان فارسی و واژگان فارسی در شعرشان نهایت دقت را داشته‌اند. و این امر، نشانگر اوج شناخت آن‌ها از این زبان و توانایی‌های واژگان آن است. حال باید دقت کرد و فهمید عظمت کار مردان بزرگی چون نظامی به چه سبب بوده است؟ آیا صرفاً بنا به گفتة کسانی که اعتقادی به جزم‌اندیشی و کاربری محدود واژگان ندارند، هر شاعری دامنة لغت بیشتری داشته باشد شعرش اعتلا خواهد یافت؟
 
   باید اذعان کرد اگر چه در شعر سنتی، محدودیت کاربری واژگان و اعتقاد به جزم‌اندیشی واژگانی، موجب ضعف در تألیف و پردازش اندیشة شعری می‌شد اما شناخت غنای ارزشی واژگان، القاءکنندگی و شدت استعمال واژه را در شعر افزون می‌کرد (آقاحسینی و آلگونه جونقانی، 1388: 177). درست است واژگان می‌توانند بدون روادید در عرصة شعری بتازند و درست است این امر موجب غنای واژگانی شعر خواهد شد اما عدم آشنایی شاعر یا نویسنده با سویة تألیفی واژگان، موجب صدماتی به حیثیت ادبی شعر شده است که جبران‌ناپذیر می‌نماید (امامی، 1385: 220-219).
 
محمدحسین سرداغی و ناهید نصرآزادانی - غنای قافیه در خسرو و شیرین نظامی